کد مطلب:12411 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

دعوت از زمامداران مجاور به اسلام، از جانب پیامبر
با قرارداد صلح ده ساله حدیبیه مسلمانان مدینه تا حدی از تجاوز راهزنان قریش كه از راه وادی القری به شمال عربستان و شام آمد و رفت می كردند آسوده خاطر شدند و فرصتی به پیامبر داد كه زمامداران عربستان و پادشاهان ممالك مجاور را به اسلام دعوت كند. لذا افرادی از یاران خود را به سفارت نزد آنان فرستاد. ضمنا به اطلاع پیامبر رساندند كه پادشاهان نامه های مهر نشده را نمی خوانند. پس فرمود انگشتری با نگین نقره ساخته شد و روی آن در سه سطر جمله: «محمد رسول الله» را نقش كردند، بطوری كه كلمه «الله» در بالا و كلمه «رسول» در وسط و «محمد» در پائین قرار گرفته بود، و از پائین به بالا خوانده می شد.



[ صفحه 354]



آنگاه نامه پادشاهان و زمامداران را با آن مهر می كردند. نام سفرای پیامبر و زمامدارانی كه به آنان نامه نوشته شد حدود چهارده تا را در كتب تاریخ نقل كرده اند. این نامه ها از اواخر سال ششم تا وفات آن حضرت تدریجا فرستاده شد. اما نامه های شاهان بزرگ در ذی حجه سال ششم یا محرم سال هفتم ارسال گردید. به روایتی در یك روز شش سفیر با شش نامه از مدینه رهسپار شدند: نامه های نجاشی، قیصر روم، خسرو ایران، شاه اسكندریه، حارث بن ابی شمر غسانی و هوذة بن علی. این پادشاهان همه اسلام آوردند جز قیصر روم كه از بیم غوغا و شورش ملتش كه در تعصب سخت آئین خود بودند بظاهر اسلام نیاورد، و خسرو پرویز، پادشاه ایران، و حارث بن ابی شمر، و نجاشی؛ و این نجاشی غیر از آن نجاشی بود كه یاران پیامبر به كشور او مهاجرت كردند و اسلام را پذیرفت و مسلمان از دنیا رفت.

اینك بعنوان نمونه نامه ای كه پیامبر برای قیصر روم فرستاد: به نام خداوند بخشاینده مهربان. از محمد پیامبر خدا به قیصر بزرگ روم. سلام بر شما و بر كسانی كه از هدایت الهی پیروی كنند. من شما را بسوی اسلام دعوت می كنم. اسلام را بپذیرید تا بسلامت زندگی كنید وخداوند هم پاداش مضاعف به شما عطا فرماید.

آنگاه پیامبر آیه ای از قرآن را اضافه كرد كه در آن اهل كتاب را به توحید خالص و دوری از هر گونه شرك دعوت می كند: قل یا اهل الكتاب تعالوا الی كلمة سواء بیننا و بینكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شیئا و لا نتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله... آل عمران/64: ای رسول ما، به آنان بگو: ای اهل كتاب بیائید از آن موضوع و حقیقتی كه میان ما و شما یكسان است پیروی كنیم. آن موضوع و حقیقت این است كه جز خالق یكتا را عبادت نكنیم و هیچ چیز را با او شریك قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجای خداوند تعظیم و تكریم نمائیم و...

دحیة بن خلیفه كلبی نامه پیامبر را به دستور آن حضرت به حاكم یصری رسانید تا آنرا به قیصر برساند و قیصر سابقا نذر كرده بود كه اگر ملتش رومیان بر ایرانیان غالب شوند پیاده به زیارت بیت المقدس رود. در همین موقع، اول سال هفتم هجری كه برای وفا به نذر خود رهسپار بود. حاكم یصری نامه را به او رسانید. او نامه را خواند. آنگاه بزرگان روم را فراخواند و از حقانیت پیامبر و راستی دعوتش سخن راند. ناگهان با مخالفت و غوغای عجیب مردم عوام روبرو شد، و برای آرام كردن آنان گفت: من تنها می خواستم شما را امتحان كنم تا بدانم تا چه حد در آئین خود اعتقاد دارید. آنگاه نامه ای بدین



[ صفحه 355]



صورت به رسول خدا نوشت:

نامه ای است برای احمد رسول خدا، همان شخصی كه عیسی به او بشارت داده است، از قیصر پادشاه روم. هم نامه هم فرستاده ات نزد من رسید، و براستی گواهی میدهم كه خدای یگانه تو را برسالت فرستاه است، نام و نشان تو را در انجیل كه بدست ماست ملاحظه می كنیم. من مردم روم را به اسلام دعوت كردم اما نپذیرفتند. با آنكه اگر فرمان مرا میبردند برای آنان بسی خیر و نیكی بود. اینك آرزو می كنم كه پیش روی تو خدمت می كردم و پای تو را می شستم. [1]


[1] مفصل داستان و جريان نامه هاي ديگر را در كتاب: تاريخ پيامبر اسلام، چاپ دانشگاه تهران، صفحه 451 تا 464 بخوانيد. ش 1779.